گفتی دوستت دارم و دلم لرزید
♥
گفتم به عشق تو زنده هستم و دلت راز دلم را فهمید
♥
گفتی مال توام ، گفتم بدجور گرفتار توام
♥
بگو از احساست تا بگویم از لحظه های عاشقی مان
♥
بگو از حال و هوای قلبت تا بگویم از خاطره های شیرینمان
♥
گفتی همیشه به یاد توام ، گفتم هنوز هم خیره به عکسهای توام
♥
گفتی سحر شده و هنوز به عشقت بیدارم
♥
گفتم از سر شب تا حالا از دلتنگی ات بیمارم
♥
بگو از آن حرفهای عاشقانه ات تا بگویم که آرامم
♥
تا بگویم به هوای بودنت است خوشحالم
♥
گفتی نفسهایم عطر حضور تو را میدهد
♥
گفتم که قلبم به عشق در کنار تو بودن همچنان میتپد
گفتم یار توام ، همیشه و همه جا در کنار توام
♥
گفتی یاد توام ، اگر هم نباشی باز هم درگیر انتظار به تو رسیدنم
♥
گفتی می آیم فردا ، گفتم میمیرم تا فردا
♥
طاقت ندارم حالا بیا در کنارم ، من آن آغوش گرمت را میخواهم
♥
تو را تا ابد اینجا میخواهم ، که همیشه بمانی
♥
همیشه همین جا دستان مرا بخواهی
♥
که بگیری دستانم را ، بفشاری هر دوی آن را
♥
بگویی همیشه میمانی ، هیچگاه غزل رفتن را نمیخوانی
♥
گفتی دوستت دارم و دلم لرزید
♥
چشمانم جز قطره های اشک در چشمانت چیزی را ندید
♥
هیچکس جز من و تو این راز عاشقانه را نفهمید
♥
چه کهکشان زیباییست راه نگاه تو ، چه زیباست این دنیای عاشقانه ی تو
♥
چه خوشبختم از اینکه تو را دارم
♥
اینبار هم تو گفتی دوستم داری و دو تا به نفع تو
♥
دلم دیوانه شده از دست محبتهای تو